ابنعاشر ابوالعباس احمدعمر بن محمداِبْنِ عاشِر، ابوالعباس احمد عمر بن محمد، صوفی و زاهد مغربی (د ۷۶۵ق/۱۳۶۴م) است. ۱ - زندگیاصلش از اندلس بود و در ناحیه شمینه زاده شد و در همانجا پرورش یافت. سپس به «جزیره الخضراء» رفت و به تعلیم قرآن پرداخت، اما در کشاکش با مسیحیان، جزیره به محاصره افتاد، و چون آنجا را در حال سقوط دید عازم سفر حج شد و پس از آن به فاس رفت. اقامت او در آن شهر دیری نپایید و از آنجا به مکناسه و سپس به سَلا رفت. در سلا به رباط الفتح فرود آمد و در زاویه شیخ ابوعبدالله یابوری (یا بالوری) اقامت گزید. [۱]
ابن قاضی مکناسی، احمد، درة الحجال فی اسماء الرجال، به کوشش محمد الاحمدی ابوالنور، ج۱، ص۱۴۸-۱۴۹، قاهره / تونس، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
[۲]
ابن قاضی مکناسی، احمد، جذوة الاقتباس، ج۱، ص۱۵۳، رباط، ۱۹۷۳م.
به گفته سلاوی [۳]
سلاوی، احمد، الاستقصاء، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، ج۴، ص۲۱، دارالبیضاء، ۱۹۵۶م.
هنگامی که ابن عاشر از اندلس به شهرهای مغرب چون فاس و مکناسه رفت، هیچ جا آرام و قرار نیافت، جز در سلا که آنجا را مقام و مسکن خود قرار داد. سلاوی از زبان ابن عاشر ۲ بیت شعر که حاکی از دلبستگی او به این شهر است، نقل میکند.ابن عاشر در شهر سلا [۴]
ابن قنفذ، احمد، الوفیات، به کوشش عادل نویهض، ج۱، ص۳۶۵، بیروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۱م.
درگذشت. مقری که در ۱۰۰۹ق/۱۶۰۰م از این شهر دیدن کرده گوید که مدفنش خارج از شهر و نزدیک ساحل بحر محیط قرار داشته است. [۵]
مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش یوسف محمد البقاعی، ج۷، ص۳۵۰، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
بعدها بر آرامگاه او ضریحی قرار داده شد و آن محل به نام خود او به «سیدی احمد بن عاشر» معروف [۶]
لوی پرووانسال، مؤرخو الشرفاء، ترجمه عبدالقادر الخلادی، ج۱، ص۲۲۳، رباط، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
و زیارتگاه همگان شد. [۷]
ابن قاضی مکناسی، احمد، جذوة الاقتباس، ج۱، ص۵۳، رباط، ۱۹۷۳م.
[۸]
مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش یوسف محمد البقاعی، ج۷، ص۳۵۰، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
مناقب نامهای در احوال ابن عاشر موجود است به نام تحفة الزائر فی بعض مناقب سیدی الحاج احمد بن عاشر که به قلم یکی از همشهریان همنام او ابوالعباس احمد بن عاشر بن عبدالرحمان ملقب به حافی (د ۱۱۶۳ق/۱۷۵۰م) تصنیف شده است. آرامگاه این شخص نیز در همان شهر سلا، در جوار مزار سیدی احمد بن عاشر واقع است. [۹]
لوی پرووانسال، مؤرخو الشرفاء، ترجمه عبدالقادر الخلادی، ج۱، ص۲۲۳، رباط، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
۲ - مذهبابن عاشر در تمسک به سنت در حد کمال بود. [۱۰]
ابن قنفذ، احمد، الوفیات، به کوشش عادل نویهض، ج۱، ص۳۶۶، بیروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۱م.
وی از امام محمد غزالی پیروی میکرد و احیاءالعلوم او را سرمشق خود قرار داده بود. [۱۱]
ابن قنفذ، احمد، انس الفقیر و عزالحقیر، به کوشش محمد الفاسی وادولف فور، ج۱، ص۹، رباط، ۱۹۶۵م.
۳ - ویژگیهاابن عاشر را به سبب زندگی زاهدانهاش یکی از دو تن اشخاص بسیار برجسته روزگار خود [۱۲]
بابا تنبکتی، احمد، «نیل الابتهاج »، در حاشیه الدیباج المذهب ابن فرحون، ج۱، ص۷۰، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
و حتی با مبالغه افضل اهل زمانه در علم و عمل [۱۳]
مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش یوسف محمد البقاعی، ج۷، ص۳۴۰، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
گفتهاند، چنانکه از اولیاءالله و ابدال نیز خوانده شده است. [۱۴]
ابن خطیب، محمد، نفاضة الجراب فی علالة الاغتراب، به کوشش احمد مختار عبادی، ج۱، ص۳۷۹، قاهره، دارالکتاب العربی.
[۱۵]
ابن قنفذ، احمد، الوفیات، به کوشش عادل نویهض، ج۱، ص۳۶۵، بیروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۱م.
[۱۶]
بابا تنبکتی، احمد، «نیل الابتهاج»، در حاشیه الدیباج المذهب ابن فرحون، ج۱، ص۷۰، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
وی به هیأت و صورت ظاهر خویش توجهی نداشت، اما دارای وقار و هیبتی خاص بود. [۱۷]
ابن خطیب، محمد، نفاضة الجراب فی علالة الاغتراب، به کوشش احمد مختار عبادی، ج۱، ص۳۷۹، قاهره، دارالکتاب العربی.
[۱۸]
بابا تنبکتی، احمد، «نیل الابتهاج »، در حاشیه الدیباج المذهب ابن فرحون، ج۱، ص۷۰، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
[۱۹]
سلاوی، احمد، الاستقصاء، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، ج۴، ص۲۱، دارالبیضاء، ۱۹۵۶م.
وی به امر معاش خویش سخت بیاعتنا بود [۲۰]
بابا تنبکتی، احمد، «نیل الابتهاج »، در حاشیه الدیباج المذهب ابن فرحون، ج۱، ص۷۰، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
و از راه استنساخ کتاب العمده (در حدیث ) روزگار میگذراند. گویند که در فروش نسخههای این کتاب جز قیمت آن چیزی نمیگرفت. [۲۱]
ابن قنفذ، احمد، انس الفقیر و عزالحقیر، به کوشش محمد الفاسی وادولف فور، ج۱، ص۹-۱۰، رباط، ۱۹۶۵م.
[۲۲]
ابن قاضی مکناسی، احمد، درة الحجال فی اسماء الرجال، به کوشش محمد الاحمدی ابوالنور، ج۱، ص۱۴۹، قاهره / تونس، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
وی پیوسته به زیارت اهل قبور میرفت، [۲۳]
ابن خطیب، محمد، نفاضة الجراب فی علالة الاغتراب، به کوشش احمد مختار عبادی، ج۱، ص۳۷۹، قاهره، دارالکتاب العربی.
[۲۴]
بابا تنبکتی، احمد، «نیل الابتهاج »، در حاشیه الدیباج المذهب ابن فرحون، ج۱، ص۷۰، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
۴ - با حکام و صلحادر انزوا به سر میبرد، از امرا و حکام روی گردان بود و از شنیدن نامشان نیز بیزاری میجست و حتی از دیدار صالحان نیز اجتناب میکرد. [۲۵]
ابن خطیب، محمد، نفاضة الجراب فی علالة الاغتراب، به کوشش احمد مختار عبادی، ج۱، ص۳۷۹، قاهره، دارالکتاب العربی.
[۲۶]
بابا تنبکتی، احمد، «نیل الابتهاج »، در حاشیه الدیباج المذهب ابن فرحون، ج۱، ص۷۰، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
[۲۷]
ابن قنفذ، احمد، الوفیات، به کوشش عادل نویهض، ج۱، ص۳۶۶، بیروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۱م.
[۲۸]
ابن قنفذ، احمد، انس الفقیر و عزالحقیر، به کوشش محمد الفاسی وادولف فور، ج۱، ص۹، رباط، ۱۹۶۵م.
گفتهاند که در ۷۵۷ق/۱۳۵۶م هنگامی که سلطان ابوعنان، پادشاه مغرب (از بنی مرین) به سلا رفت، قصد زیارت ابن عاشر را کرد، ولی شیخ او را نپذیرفت، و هر چند صبر کرد و راههای گونهگون را آزمود نتیجه نبخشید. [۲۹]
ابن قنفذ، احمد، انس الفقیر و عزالحقیر، به کوشش محمد الفاسی وادولف فور، ج۱، ص۹، رباط، ۱۹۶۵م.
[۳۰]
ابن قاضی مکناسی، احمد، درة الحجال فی اسماء الرجال، به کوشش محمد الاحمدی ابوالنور، ج۱، ص۱۴۹، قاهره / تونس، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
[۳۱]
بابا تنبکتی، احمد، «نیل الابتهاج»، در حاشیه الدیباج المذهب ابن فرحون، ج۱، ص۷۰، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
اما ابن خطیب موفق به دیدار او گردید و در کتابش نفاضة الجراب بخشی را به ستایش از او اختصاص داد. [۳۲]
ابن خطیب، محمد، نفاضة الجراب فی علالة الاغتراب، به کوشش احمد مختار عبادی، ج۱، ص۳۷۹، قاهره، دارالکتاب العربی.
۵ - بامردمهر چند که ابن عاشر از خلق کناره میگرفت، اما مردم او را بزرگ میداشتند و سخت مورد احترام و قبول همگان بود، به گونهای که وی را مستجب الدعوه میانگاشتند. [۳۳]
ابن خطیب محمد نفاضة الجراب فی علالة الاغتراب، به کوشش احمد مختار عبادی، ج۱، ص۳۷۹، قاهره، دارالکتاب العربی.
[۳۴]
بابا تنبکتی، احمد، «نیل الابتهاج»، در حاشیه الدیباج المذهب ابن فرحون، ج۱، ص۷۰، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
مشهور بود که وی دارای کراماتی است و خود او نیز به کرامات اولیاءالله، حتی پس از مرگ ایشان اعتقاد داشت. [۳۵]
ابن قنفذ، احمد، انس الفقیر و عزالحقیر، به کوشش محمد الفاسی وادولف فور، ج۱، ص۷، رباط، ۱۹۶۵م.
[۳۶]
ابن قنفذ، احمد، انس الفقیر و عزالحقیر، به کوشش محمد الفاسی وادولف فور، ج۱، ص۹، رباط، ۱۹۶۵م.
[۳۷]
ابن قنفذ، احمد، انس الفقیر و عزالحقیر، به کوشش محمد الفاسی وادولف فور، ج۱، ص۱۰، رباط، ۱۹۶۵م.
وی در اغلب اوقات در حال قبض بود و کم اتفاق میافتاد که روی خندان کند، [۳۸]
ابن قنفذ، احمد، انس الفقیر و عزالحقیر، به کوشش محمد الفاسی وادولف فور، ج۱، ص۹، رباط، ۱۹۶۵م.
بدین جهت است که او را مفرط در انقباض گفتهاند. [۳۹]
ابن خطیب، محمد، نفاضة الجراب فی علالة الاغتراب، به کوشش احمد مختار عبادی، ج۱، ص۳۷۹، قاهره، دارالکتاب العربی.
التزام شیخ به سکوت [۴۰]
ابن خطیب، محمد، نفاضة الجراب فی علالة الاغتراب، به کوشش احمد مختار عبادی، ج۱، ص۳۷۹، قاهره، دارالکتاب العربی.
و انزوای شدید او نیز شاید ناشی از غلبه حال قبض بوده باشد.۶ - شاگردانبا اینکه داعیه ارشاد نداشت و بنابر شواهد موجود به هیچ سلسلهای وابسته نبود، شاگردانی داشت و کسانی از او کسب فیض میکردند. عارف مشهور ابن عباد رندی (ه م) که او را قطب و ولیالله خواندهاند، از شاگردان نزدیک و برگزیده ابن عاشر بود. [۴۱]
ابن قنفذ، احمد، انس الفقیر و عزالحقیر، به کوشش محمد الفاسی وادولف فور، ج۱، ص۷۹، رباط، ۱۹۶۵م.
[۴۲]
بابا تنبکتی، احمد، «نیل الابتهاج »، در حاشیه الدیباج المذهب ابن فرحون، ج۱، ص۷۱، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
[۴۳]
مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش یوسف محمد البقاعی، ج۷، ص۳۳۸، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۴۴]
مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش یوسف محمد البقاعی، ج۷، ص۳۴۲، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
۷ - فهرست منابع(۱) ابن خطیب، محمد، نفاضة الجراب فی علالة الاغتراب، به کوشش احمد مختار عبادی، قاهره، دارالکتاب العربی. (۲) ابن قاضی مکناسی، احمد، جذوة الاقتباس، رباط، ۱۹۷۳م. (۳) ابن قاضی مکناسی، احمد، درة الحجال فی اسماء الرجال، به کوشش محمد الاحمدی ابوالنور، قاهره / تونس، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م. (۴) ابن قنفذ، احمد، انس الفقیر و عزالحقیر، به کوشش محمد الفاسی وادولف فور، رباط، ۱۹۶۵م. (۵) ابن قنفذ، احمد، الوفیات، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۱م. (۶) بابا تنبکتی، احمد، «نیل الابتهاج »، در حاشیه الدیباج المذهب ابن فرحون، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م. (۷) سلاوی، احمد، الاستقصاء، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء، ۱۹۵۶م. (۸) لوی پرووانسال، مؤرخو الشرفاء، ترجمه عبدالقادر الخلادی، رباط، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م. (۹) مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش یوسف محمد البقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. ۸ - پانویس
۹ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابن عاشر، ابوالعباس»، ج۴، ص۱۴۵۴. |